درلایه های این تب زرد !
اسماعیل هوشیار اسماعیل هوشیار

 
با شروع و اتمام نام نویسی برای انتخابات حکومتی درایران؛ و مشخص شدن چهره های اصلی نامزدی ؛ این تب زرد آرام آرام شعله میکشد . جنجالی ترین نامزد حکومت اسلامی هاشمی رفسنجانی معرفی شده است. گمانه زنی ها و اشتیاق اقشارگوناگون را از زوایای مختلف با منافع مشخص میشود تحلیل کرد . طبیعی است که توانمندی افراد درپیش بدن خطوطی مشخص ؛ تعیین کننده است . مثل هاشمی رفسنجانی که هرآینه درتجربه و سیاست... گرگی ست . بخش عمده نامزدهای مطرح شده جنبه سیاهی لشگردارند وتحلیل درونی سیستم و نظام امروز ؛موضوعییتی محوری  ندارد .

 
تجربه فروپاشي شوروي در دوران ميخائيل گورباچف ، هرچند قابل کپی برداری برای هیچ کجای دیگرنیست ؛ اما میتواند یادآور خوبی باشد . فروپاشی شوروی در1990 عملا به وقوع پیوست . نقش تاریخی شخص گورباچف درآن تحول تاریخی غیرقابل انکاراست . اما قبل از شخص گورباچف نظام سیاسی سابق شوروی تصمیمی تاریخی برای تحولات گرفته بود وبعد برای اجرای آن تصمیم ؛ فرد مورد نظر را میدان دادند . گورباچف اولین رهبرحزب کمونیست شوروی است که در1917 هنوز زاده نشده است . سالها قبل ازفروپاشی عملی شوروی سابق هم ؛ رئیس جمهوروقت امریکا رونالد ریگان ؛ دردیداری سمبلیک از یک کلیسا نوید تحولات مد نظر را داده بود .

 
بنابراین اهمییت زیاد این انتخابات حکومتی پیش رو ؛ را قبل ازنقش افراد و نامزدها ؛ باید درکادر شرایط سیاسی نوین و تحولات جهانی و منطقه ای وداخلی و اجتماعی دید . ابتدا شرایط زمانی و جغرافیایی و جهانی و بعد فرضیاتی که دراین کادربه ذهن میزند :

 
همان زمان جنبش مردم ایران در 1388 و تحولات داخلی و سرکوبی که حکومت اسلامی با کردیت رسمی وغیررسمی غرب انجام داد خامنه ای یک باربه صراحت گفته بود : کاری که نیازبه زمان دارد اصرار نکنید که یک شبه انجام شود ! تعبیرساده حرفش این میشود که : اجزاء اصلی حکومتی ازجمله شخص خامنه ای هم میدانند که گریزی ازتغییر ندارند فقط سرزمانش چانه میزنند . غرب هم تا حدودی این را پذیرفت و با بازی مسخره مذاکره و مذاکره و مذاکره....این فرصت را به حکومت اسلامی داد . اما این زمانبندی درحال پایان یافتن است . حداکثرتا انتخابات بعدی امریکا ! بنابراین کسی که ازصندوقها بیرون می آید باید توان تعویض ریل و پیش بردن چنین خطی را داشته باشد . ازنظر من؛ غرب به دلایل مختلف نمیخواهد مسیردیگری را برود ( ازجمله حمله نظامی ) و حکومت اسلامی نمیتواند چنین انتخابی داشته باشد. برخلاف تیترهای بزرگ در رسانه ها ومدیای درپیتی طی سالیان ، این 2 پدیده نبض یکدیگررا طی این 35 سال همیشه داشته اند .
 

قدم گذاشتن درمسیر یک اصلاحات واقعی شاخصهای ساده ایی دارد . تجربه خاتمی تاریخا نمیتواند تکرارشود . شخص رفسنجانی یا جناب گرگ...آنقدرتیزهوش هست که اگریک درصد احتمال میداد که قراراست نقش تدارکات چی خاتمی تکرارشود هرگزدراین مسیرقدم نمیگذاشت ! به دلیل بافت سیاسی ؛ اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران؛رفسنجانی اگرازصندوقها بیرون بیاید واصلاحات فرضی را کلید بزند؛ به تنهایی ازتمام نقشی که گورباچف داشت ؛ برنمی اید . شخص رفسنجانی یک روی بیرونی سکه وتضادهای موجود با جامعه جهانی و غرب را باید طی 4 سال آینده شروع و به تثبیت برساند . شخص رفسنجانی این را همین چند ماه پیش رسما و به صراحت اعلام کرد وزمینه اش را آماده کرد و برای اولین بارمدعی شد که به رسمییت شناختن اسرائیل و عدم دخالت درکشورهای دیگر برای " نظامش " مشکل ساز نیست !!

 
گورباچف کلید اصلاحات را ابتدا ازداخل شوروی زد . معرفی سیاست گلاسنوست در1985  توسط گورباچف آزادی‌هایی به مردم اعطا کرد. برای مثال درجهٔ بیشتری از آزادی بیان. این تغییری رادیکال به حساب می‌آمد بخصوص با توجه به این‌که کنترل مطبوعات و سرکوب انتقاد از دولت قبلاً بخش مهمی از سیستم شوروی به حساب می‌آمد. بسیاری از محدودیت‌های نشریات برداشته شدند و هزاران نفر از زندانیان سیاسی آزاد شدند. اما رفسنجانی ویا گورباچف مفروض ایرانی به دلیل پروسه سیاه کل حکومت و شکاف عمیق بین مردم و حکومت ابتدا باید از تامل با جامعه جهانی شروع کند وهمزمان زمینه های انبساط داخلی را فراهم کند ؛ ازجمله وارد کردن بقیه نیروهای سیاسی خارج از حکومت وخارج ازایران به زمین سیاست وبه رسمییت شناختن همه ! اینکه هرجریانی ازنظر حکومت اسلامی وهمزمان ازنظرغرب ؛ چه پوزسیون و شروعی و نمره و جایگاهی خواهد داشت را ؛ باید درمتن این شعله زرد منتظرش بود و دید والبته بستگی به ظرافت و بازی بازیگران هم دارد  . منطقا یک اصلاحات واقعی باید به طورموازی انبساط بیرونی و دورنی یا اجتماعی را توامان باشد . ولی منطق حکومت اسلامی به دلیل شکاف عمیق و بی اعتمادی بین حکومت و مردم کمی تفاوت دارد .
 

اگردریک تابلوی فرضی رفسنجانی مثلا گورباچف ایران شد و کلید اصلاحات را زد ؛ ولی تمام کننده نمیتواند باشد درادامه اش یک بوریس یلتسین ایرانی هم لازم میشود که به عنوان حلقه وصل...؛ مربوط به دوربعدی یعنی چهارسال دیگراست . مگراینکه این گرگ پیرسیاست ( رفسنجانی ) آنقدرتسلط و اعتماد به نفس داشته باشد و بتواند اعتمادها راجلب کند تا همزمان نقش بوریس یلتسین راهم برای انبساط داخلی در 1396 به عهده بگیرد .

 
تنها چیزی که با قاطعییت میشود روی آن انگشت گذاشت این است که حکومت اسلامی درپایان وقت اضافه است . به قول کسینجردر سطح منطقه حکومت اسلامی آخرین میخ تابوت خاورمیانه است . وقتی آن اصلاحات فرضی کلید خورد باید تا ته بروند . فرایند توافق یا تامل با غرب و ادامه انقباظ داخلی ؛ بدون تردید یک انفجاراجتماعی تمام کننده خواهد بود . چیزی که غرب و حکومت اسلامی ازآن همیشه وحشت داشته وهنوز دارند ! نقش و توانمندی افراد دراین تغییر ریل یا اصلاحات فرضی البته که مهم است ، اما قبل ازآن و مهمتراین است که کلییت نظام و حکومت اسلامی آیا تصمیم جدی گرفته است و تشخیص داده است که زمانش دروقت اضافه هم رو به پایان است !؟

 
 
 

May 16th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی